روش استنباط گزاره‏هاى سياسى از سوره‏هاى قرآن

پدیدآورمحمد خامه‌گر

نشریهعلوم سیاسی

شماره نشریه22

تاریخ انتشار1388/01/26

منبع مقاله

کلمات کلیدیعوامل فقر

share 4401 بازدید
روش استنباط گزاره‏هاى سياسى از سوره‏هاى قرآن

محمد خامه گر

روش ساختارى، سبك جديدى در تفسير قرآن است. بر اساس اين روش هر سوره داراى يك غرض اصلى (موضوع محورى) است و تمامى آيات و مباحث مطرح شده در سوره به صورت منطقى و فصل‏بندى شده به آن غرض مرتبط مى‏شوند. نويسنده معتقد است اگر از اين زاويه به مطالعه سوره‏هايى كه موضوع اصلى آنها يكى از مباحث سياسى است بپردازيم، مى‏توانيم گزاره‏هاى سياسى جديدى را از قرآن كشف كنيم؛ گزاره‏هايى كه به طور معمول از بررسى و مطالعه آيات به‏طور جداگانه به دست نمى‏آيد. براى نمونه،در اين نوشتار، ديدگاه قرآن درباره روش مقابله با شايعه از ساختار سوره قلم استنباط شده است.

واژه‏هاى كليدى: روش ساختارى، هدفمندى سوره‏ها، شايعه سازى، روش‏هاى فهم قرآن، تفسير سياسى.
مقدمه‏

توجه گسترده قرآن به مباحث اجتماعى و سياسى از يك سو و چالش‏هاى سياسى معاصر جهان اسلام از سوى ديگر، توجه ويژه انديشمندان مسلمان را به كشف ديدگاه‏هاى سياسى قرآن معطوف كرده است؛ اما چگونه مى‏توان گزاره‏هاى سياسى را از قرآن كريم استنباط كرد و پاسخ قرآن به چالش‏هاى فراروى جامعه اسلامى را دريافت كرد؟ براى مثال اگر بخواهيم مفهوم آزادى سياسى و حدود آن يا مبانى مشروعيت سياسى يا مردم سالارى دينى يا اصول تبليغات سياسى را از ديدگاه قرآن بدانيم از چه راهكارى بايد استفاده بكنيم تا بر مبنايى علمى و بدون دخالت دادن سليقه يا تحميل آراى مشهور بر قرآن، بتوانيم نظر قرآن را در اين باب استخراج كنيم؟
در اين خصوص سه روش عمده وجود دارد: روش نخست كه بيشتر در تفاسير رايج است بر مطالعه آيه در جايگاه خويش تأكيد دارد. در اين راهكار، مفسر با بررسى لغوى، نحوى و صرفى واژه‏هاى به كار رفته در آيه، مناسبت آن با آيات همجوار، شأن نزول آيه، تقديم و تأخير واژه‏ها در آيه، و كاربرد ساير صنايع لفظى و ادبى در آن به استنباط گزاره‏هاى سياسى از آيه مى‏پردازد؛ براى مثال از عبارت «إِذْ قَالُواْ لِنَبِىٍ‏ّ لَّهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِكًا»2 كه به داستان طالوت و جالوت مربوط مى‏شود چنين استنباط كرده‏اند كه «اِعمال رهبرى بر جامعه، در گرو وجود تمايل اجتماعى و زمينه پذيرش آن» است،3 اين گزاره‏سياسى كه مى‏تواند بخشى از نظريه مردم سالارى دينى در نظام سياسى اسلام را تبيين كند، بدين‏سان از آيه مذكور استنباط شده است كه «حضرت اشموئيل قبل از درخواست مردم، كسى را به عنوان فرمانده ايشان معين نكرد، با اين‏كه ضرورت آن روشن بود».4
در روش دوم كه به تفسير موضوعى شهرت دارد استنباط گزاره‏هاى سياسى از آيات قرآن تنها پس از مطالعه آيات مشابه وهم افق ميسر مى‏گردد. طرفداران اين روش معتقدند مجموعه آيات قرآن يك نظام سياسى همگون را گزارش مى‏دهند و كشف اين نظام جز با مطالعه و بررسى همه آيات مربوط به يك مسأله مشخص نمى‏گردد. در اين روش، مفسر با مطالعه مكاتب سياسى يا بررسى چالش‏هاى سياسى معاصر پرسش‏هايى را مطرح مى‏كند و سعى مى‏كند با بررسى مجموعه آيات مربوط به يك موضوع پاسخ سؤالات خود را از قرآن دريافت دارد. در اين روش ممكن است از بررسى چند آيه كه يكى عام و ديگرى مخصص است يك گزاره استنباط شود. كاربرد اين روش در استنباط گزاره‏هاى سياسى در سال‏هاى اخير بسيار فراوان شده و عملاً به روش رايج در اين حوزه تبديل شده است. اما روش ديگر كه اخيراً در محافل قرآنى مطرح شده و تفاسير نگاشته شده در نيمه دوم قرن بيستم بدان توجه وافرى كرده‏اند، روش تفسير ساختارى است. اين روش مكمل روش موضوعى و روش مبتنى بر مطالعه آيه است و با استفاده از آن مى‏توان گزاره‏هاى جديدى از قرآن كريم استنباط كرد. به دليل اهميت روش سوم، اين روش را تحت يك عنوان مستقل مورد بحث قرار مى‏دهيم.

روش ساختارى در فهم قرآن‏

روش سوم، روش ساختارى است كه بر نگرش جامع‏گرايانه به معانى سوره‏ها استوار است. براين اساس و با ژرف‏انديشى در محتواى پيام هر سوره، مفسر به دنبال يافتن غرض اصلى سوره تلاش‏هاى دامنه‏دارى را سامان مى‏دهد تا با راه يافتن به قله و تكيه زدن بر بلنداى سوره نگاهى گسترده و جامع را بر آيات بيندازد و با فهم روح كلى سوره، به چگونگى ارتباط آيات به ظاهر پراكنده دست يابد و از رهگذر انسجام معنايى سوره، نكات تازه‏اى از آن كشف كند. توجه جدى به غرض سوره‏ها و تأكيد بر آن‏كه هدف هر سوره بايد اساس فهم آيات تلقى گردد از اوايل قرن چهاردهم هجرى با نگارش تفسير المنار5 آغاز شد. محمد عبده اصرار داشت كه كشف غرض هر سوره به مفسر كمك مى‏كند تا به طور دقيق به معناى آيات نزديك شود و معارف قرآن را درك كند. شاگرد وى رشيدرضا در تفسير المنار اين نظر استاد را به خوبى توضيح داده است. پس از محمد عبده، شيخ طنطاوى در الجواهر فى تفسير القرآن‏6 (تأليف 1344ق) اين روش را پى گرفت‏و با شروع دهه چهارم قرن بيستم اين حركت اوج گرفت. اين‏بار سردمدار آن سيد قطب بود كه با انتشار مقاله‏اى با عنوان «تصوير هنرى قرآن» در مجله المقتطف 7در سال (1360 ق / 1939 م) و سپس كتابى با همين عنوان در سال 1944 نشان داد كه در فهم قرآن نبايد فقط به آيات توجه كنيم، بلكه بايد نگرش كلى سوره را نيز مدنظر داشت. پس از وى، دكتر محمد عبداللَّه دراز با نگارش كتاب النبأ العظيم‏8 (1352 ق / 1933 م) و شيخ‏محمد مدنى رياست دانشكده الهيات الازهر با تدوين كتاب المجتمع الاسلامى كما تنظمه سورة النساء9 (1354 ق / 1935م) بر علمى بودن اين روش تأكيد كردند. وى تلاش براى كشف اهداف و مقاصد سوره‏ها را بهترين راه براى فهم معانى آيات مى‏داند. او معتقد است:
هر سوره از سوره‏هاى قرآن كريم داراى جان و روحى است كه در كالبد آيات آن سوره جريان دارد و اين روح بر مبانى، و احكام و اسلوب آن سوره سلطه و اشراف دارد. معانى و مفاهيم قرآن كريم بايد از اين منظر و روش نگريسته شود. اين روش براى مطالعه و بررسى قرآن كريم سودمندتر از آن است كه آيات آن يكى پس از ديگرى مورد مطالعه و بررسى قرار گيرد. اگر كسى جمله‏ها و آيات و يا كلمات و يا احياناً حروف آنها را نيز مورد مطالعه و بررسى قرار دهد تا از رهگذر چنين مطالعه‏اى سراسر آن را اجمالاً و يا تفصيلاً بررسى كند، چنين مطالعه پريشان و از هم گسيخته‏اى نمى‏تواند به او در جهت بازيافتن شكوه و عظمت و زيبايى چهره و سيماى سوره مدد رساند.10
با نگارش همزمان دو تفسير ارزشمند و بى‏بديل در جهان اسلام يعنى الميزان فى تفسير القرآن‏11 (تأليف 1357 ق) و فى ظلال القرآن‏12 (تأليف 1374 ق) گام‏هاى مؤثرى براى تبيين مبانى نظريه فوق و پيامدها و چالش‏هاى آن برداشته شد. علامه‏طباطبايى در الميزان با گشودن فصلى در ابتداى هر سوره با عنوان «بيان»، هدف و غرض اصلى سوره را بيان مى‏كرد و در لا به لاى تفسير خود مبانى نگرش ساختارى به قرآن را استوار مى‏نمود و روش‏هاى راهيابى به اهداف سوره‏ها را گوشزد مى‏كرد. با اين اقدام علامه، به تدريج روش نگرش ساختارى در ميان مفسران رواج يافت تا آن‏جا كه در سال‏هاى اخير تقريباً هر سال يك دوره تفسير قرآن براساس نگرش جامع‏گرايانه به سوره‏ها منتشر شد و تاكنون بيش از 25 دوره تفسير بر اين اساس نوشته شده است.13

ويژگى‏هاى نگرش ساختارى به سوره‏ها

نگرش جامع گرايانه و ساختارى به سوره‏هاى قرآن و گرايش به وحدت هدف و غرض در هر سوره از ويژگى‏ها و چارچوب خاصى برخوردار است كه هر گونه پذيرش يا انكار نظريه بايد با توجه به اين ويژگى‏ها صورت پذيرد.
نخستين ويژگى آن است كه اين نظريه با اسلوب قرآن كه تنوع و گستردگى موضوعات و مطالب مطرح شده در هر سوره را نمايان مى‏سازد، تعارض ندارد، زيرا براساس اين نظريه موضوعات به ظاهر پراكنده و نامتلائم يك سوره در ارتباطى منطقى و هدايت‏گرايانه به يك هدف اصلى مرتبط مى‏شوند و اين هدف كه جان اصلى و روح حاكم بر آن سوره محسوب مى‏شود به اين موضوعات پراكنده اشراف داشته و همه را با يكديگر هماهنگ مى‏كند. بدين‏سان نگرش ساختارى به سوره‏ها بدون اين‏كه قرآن كريم را از سبك و اسلوب ويژه‏اش خارج سازد گام مهمى را براى فهم مقاصد قرآن و درك معارف و حقايق از آن بر مى‏دارد. از طرف ديگر، لازمه اعتقاد به نظريه هدفمندى سوره اين نيست كه هر موضوع فقط در يك سوره مطرح شده باشد و الزاماً 114 هدف متفاوت و كاملاً متمايز در قرآن وجود داشته باشد، بلكه ممكن است دو سوره يك موضوع و محور اصلى داشته باشند، اما هر يك از زاويه‏اى جداگانه به تحليل و بررسى آن پرداخته باشند؛ براى مثال هدف سوره مباركه «المرسلات» و سوره «النبأ» اثبات قيامت است، اما سوره المرسلات قيامت را با تكيه به اصل تشريع و رسالت پيامبران اثبات مى‏كند و سوره «النبأ» با استدلال بر هدفمندى همه اجزاى جهان و وجود حكمت در افعال بارى تعالى به اثبات آن مى‏پردازد. بعلاوه، ممكن است هدف دو سوره كاملاً يكسان باشد و حتى هر دو هدف را با يك عبارت مشابه بيان كنيم، اما هر سوره هدف مورد نظر را به گونه‏اى دنبال كرده باشد، براى مثال هدف سوره مباركه قيامت، بيان «علل عدم پذيرش قيامت» است و به عواملى همچون شهوت‏طلبى، دنيا خواهى و تكبر اشاره مى‏كند و سوره انفطار نيز درباره همين موضوع سخن مى‏گويد با اين تفاوت كه مهم‏ترين عوامل انكار قيامت را پشت كردن به ربوبيت الهى و غفلت از نتايج اعمال مى‏داند و سپس به بيان راه درمان آن مى‏پردازد.
نكته مهم‏ديگرى كه بايد در اين‏جا يادآور شويم اين است كه اهداف سوره‏ها، امورى جزئى و معين است و نبايد آنها را با عبارات كلى و عمومى بيان كنيم؛ به طور مثال برخى از مفسران گفته‏اند هدف سوره شريفه الملك «بيان راه سعادت و نيكبختى است»،14 اما بايد توجه داشت كه وقتى مى‏گوييم «هر سوره هدفى دارد» منظورمان از هدف عبارت وسيع و گسترده‏اى كه قابليت اطلاق بر همه سوره‏هاى قرآن را دارد نيست، بلكه هدف خاص همان سوره مدنظر است. اهدافى كه با كمك قيودِ محدود كننده از اهداف ساير سوره‏ها متمايز شده باشند و امكان ارزيابى صحت و سقم آنها با كمك شاخص‏ها و ابزارهاى كشف اهداف سوره‏ها ميسر باشد؛ براى نمونه اگر هدف سوره قيامت را «توجه دادن انسان‏ها به روز قيامت» عنوان كنيم از عبارتى كلى استفاده كرده‏ايم كه قابل انطباق بر اكثر سوره‏هاى آخر قرآن است و اين هدف نه خاص است و نه قابل ارزيابى، اما وقتى با دقت و تلاش به اين نتيجه مى‏رسيم كه هدف اين سوره «بررسى علل انكار قيامت» است هدف اين سوره را از سوره حاقه كه در صدد «اثبات حقانيت قيامت» است جدا كرده‏ايم و خود را ملزم نموده‏ايم كه دلايل گزينش اين عنوان را به طور مستدل بيان كنيم.

مبانى هدفمندى سوره‏هاى قرآن‏

نظريه «هدفمندى سوره‏ها» به يك اصل بسيار بديهى و عقلانى اشاره دارد؛ اما از آن‏جا كه سبك ظاهرى قرآن به «پراكندگى» و «استطرادهاى پى در پى» شباهت بسيارى دارد، اكثر پژوهشگران اين ويژگى قرآن را اصل مبنايى در سبك‏شناسى قرآن قرار داده و از كسانى كه بر خلاف آن سخن مى‏گويند مطالبه دليل كرده‏اند. طرفداران نظريه هدفمندى سوره‏ها ضمن آن‏كه بر عدم تعارض «پراكنده نمايى قرآن» با «وحدت غرض هر سوره» پاى مى‏فشارند، دلايل متعددى نيز براى اثبات هدفمندى سوره‏ها بيان مى‏دارند. مهم‏ترين دلايل آنها عبارتند از:

1. همسانى اصول جذابيت در كلام الهى و بشرى‏

يكى از بديهى‏ترين جنبه‏هاى اعجاز قرآن به ويژگى‏هاى لفظى و فصاحت و بلاغت اين كتاب شگرف باز مى‏گردد. اگر اعجاز ادبى قرآن را بپذيريم بايد اين نكته را باور كنيم كه هر چه موجب جذابيت، گيرايى و زيبايى كلام مى‏شود در قرآن كريم به نحو احسن رعايت شده؛ همچنان‏كه شاهكارهاى ادبى جهان نيز به دليل رعايت همين اصول در اوج قرار داشته و به آثارى جاودانه و ماندگار تبديل شده‏اند. از جمله اصولى كه باعث جذابيت كلام است نظم و چينش ادبى آن است. با توجه به اين اصل، قرآن‏پژوهان معتقدند در وراى ظاهر پراكنده قرآن بايد به دنبال هدف و غرض خاصى در هر سوره بود تا در پرتو آن، آيات مختلف و از هم گسسته را به هم متصل كرد. در غير اين‏صورت بايد بپذيريم كه قرآن فاقد يكى از مهم‏ترين اصول جذابيت كلام است.

2. هدف‏دار بودن قرآن‏

قرآن مجموعه واحدى است كه همه اجزايش هدف و احدى را دنبال مى‏كنند و اين هدف كه همان انسان‏سازى و هدايتگرى است در تك تك حروف و كلمات اين كتاب مقدس جارى و سارى است. هدايتگرى قرآن در گزينش واژگان، چينش كلمات و جايگاه آيات در سوره‏ها كاملاً مشهود است و اراده واحد و حكيمانه‏اى در ساماندهى آنها نقش داشته است.
اگر قرآن داراى هدفى كلى است، بايد هر يك از سوره‏هاى قرآن نيز بخشى از اين هدف را تأمين كنند و رابطه‏اى معنادار و هماهنگ با هدف كلى قرآن داشته باشند. پذيرش هدفمندى قرآن به طور طبيعى ما را به سوى هدفمندى سوره سوق مى‏دهد، زيرا اين سؤال را در برابر ما قرار مى‏دهد كه اگر هدف كلى قرآن هدايت است سوره بقره يا آل عمران يا ناس و... چه بخشى از اين هدايتگرى را به عهده دارند؟ آيا اگر يكى از اين سوره‏ها در قرآن گنجانده نمى‏شد باز هم هدف نهايى قرآن تأمين مى‏شد و همه ابعاد هدايت بيان مى‏گرديد؟ اگر پاسخ منفى به اين سؤال داده و اعتقاد داشته باشيم كه هر سوره جايگاه ويژه خود را دارد و هيچ چيز جاى آن را پر نخواهد كرد، آنگاه بايد به اين سؤال جواب دهيم كه هدف ويژه هر سوره چيست و هر سوره در كليت خود در صدد بيان چه پيامى است؟ اين‏جاست كه به طور منطقى هدفمندى سوره‏ها مطرح شده و پاسخ شايسته خود را طلب مى‏كند.

3. حصر آيات در يك سوره‏

قرآن كريم مجموعه‏اى از آيات خود را «سوره» ناميده است. اين نام‏گذارى تا زمان نزول قرآن بى‏سابقه بود و در نثر يا شعر هيچ‏گونه كاربردى نداشت. بنا بر تحقيق، جايگاه آيات در سوره‏ها و تعداد آيات يك سوره كاملاً توقيفى بوده و به دستور پيامبر وبنا بر وحى الهى صورت مى‏گرفته است. اكنون اين سؤال مطرح مى‏شود كه آيا قرار دادن تعدادى آيات در يك سوره بدون هيچ حكمت و تناسبى بوده است؟ آيا ممكن است هر چند آيه در يك سوره يك هدف جداگانه را دنبال كنند و اين اهداف هيچ‏گونه تناسب و هماهنگى با يكديگر نداشته باشند؟ اگر چنين است، چرا اين آيات در جاى ديگر قرار داده نشده‏اند و يا چرا اين دسته‏هاى جداگانه هر يك سوره مستقلى را تشكيل نداده‏اند؟ به راستى چه مشكلى پيش مى‏آمد اگر سوره‏هاى كوچك قرآن بيش از اين مى‏شدند؟ علامه طباطبايى در پاسخ به اين سؤالات و حكمت سوره سوره شدن آيات قرآن مى‏گويد:
بايد دانست كه خداوند مكرر در طى كلماتش از «سوره» نام برده است مانند « فأتوا بسورة مثله»15 ،« سورة أنزلناها».16 روى هم رفته اين‏طور استفاده مى‏شود كه هر يك از قسمت‏هاى كلامش كه آن را به صورت قطعه جداگانه‏اى بيان فرموده است و نام سوره بر آن گذارده است، داراى يك نوع ارتباط و به هم پيوستگى است كه ميان دو سوره مختلف يا اجزاى آنها وجود ندارد. از آن‏جا كه وحدت و يگانگى سخن به واسطه وحدت هدف و منظورى است كه از آن در نظر گرفته شده، لذا هر يك از اين سوره‏ها «قاعدتاً» منظور و هدف خاصى را دنبال مى‏كند.17
چنان‏كه از سخن علامه بر مى‏آيد براى قرار گرفتن هر دسته از آيات درون يك سوره مى‏بايست قدر مشترك و عامل پيوند دهنده‏اى وجود داشته باشند، زيرا در غير اين صورت آن مجموعه هويت و شخصيت مستقل از ساير سوره‏ها نخواهد داشت.

راهكارهاى كشف اهداف و مقاصد سوره‏ها

يكى از موانع اصلى پذيرش «نظريه هدفمندى سوره‏ها» اين است كه چگونه مى‏توان بدون دخالت دادن ذوق و سليقه فردى و تنها با اتكا به اصول علمى، غرض و هدف اصلى سوره را كشف كرد؟ پاسخ‏گويى به اين سؤال به دليل حساسيت شايسته‏اى كه پژوهشگران علوم قرآنى در همه مباحث با آن مواجه‏اند از اهميت ويژه‏اى برخوردار است. حساسيتى كه از ترس فرو غلتيدن در وادى تفسير به رأى و تحميل سلايق شخصى بر قرآن به وجود مى‏آيد؛ از اين‏رو ارائه روش‏هاى علمى كشف مقاصد سوره‏ها از اهميت ويژه‏اى برخوردار است و نقش به سزايى در پذيرش آن در محافل علمى دارد. قرآن پژوهانى كه به هدفمندى سوره‏ها و نگرش ساختارى به آنها گرايش دارند تلاش‏هاى در خور تقديرى را براى ارائه راهكارهاى علمى كشف مقاصد سوره‏ها سامان داده‏اند. مهم‏ترين اين راهكارها عبارتند از: 1. بررسى سياق سوره؛ 2. توجه به اسم سوره؛ 3. مقايسه آيات آغازين و پايانى سوره؛ 4. بررسى فضاى نزول سوره؛ 5. توجه به شأن نزول آيات و سوره؛ 6. مكى يا مدنى بودن سوره؛ 7. بررسى قصه‏هاى سوره ؛ 8. فراوانى تكرار يك موضوع در سوره؛ 9. واژه‏هاى كليدى هر سوره؛ 10. فضائل و خواص سوره؛ 11. فراوانى اسماء الحسنى در سوره ؛ 12. توجه به حروف مقطعه سوره؛ 13. بررسى آيات پايانى سوره قبل؛ 14. بررسى آهنگ انتهاى آيات.
البته مجموع روش‏ها و ابزارهاى كشف غرض اصلى سوره هميشه يك نقطه واحد و مشخص را نشانه مى‏روند و هدف انتخاب شده با همه آنها سازگار است. ممكن نيست برخى از روش‏ها به كشف يك غرض و برخى ديگر به غرض ديگرى برسند، براى مثال اگر غرض اصلى سوره بقره «اثبات حقانيت تعاليم انبيا» باشد اين موضوع بايد با سياق آيات، شأن نزول سوره، اسم سوره، مدنى بودن سوره، واژه‏هاى كليدى سوره، آهنگ آيات، مطلع و خاتمه سوره و خلاصه با همه علايم و نشانه‏هاى تشخيص غرض سوره سازگار باشد، در غير اين صورت، بايد در صحت تشخيص خود شك كنيم. به عبارتى، اين علايم تنها ارزش طريقيت دارند و به هيچ وجه از خود اصالت نداشته و همگى در خدمت يك غرض واحد هستند؛ از اين‏رو روح حاكم بر سوره در وجود همه آنها نيز جريان دارد.
طرفداران نگرش ساختارى به سوره‏ها معتقدند همه اين ابزارها كه در اصل ويژگى‏ها و مشخصات يك سوره را تشكيل مى‏دهند از ابتدا براساس غرض و محور اصلى سوره سامان يافته‏اند؛ بنابر اين ارتباط آنها با غرض سوره يك ارتباط واقعى است نه اعتبارى. اگر خداوند متعال نام خاصى براى يك سوره انتخاب فرمود و سوره را با عبارت به خصوصى آغاز كرد و با آيات ديگرى به پايان رساند و يا در ابتداى سوره حروف مقطعه قرار داد و سوره ديگر را بدون حروف مقطعه آغاز نمود همگى بدان سبب بوده كه اين شكل خاص به آن هدف ويژه‏اى كه از سوره مد نظر بوده سازگار و هماهنگ است و الّا چه دليلى دارد كه سوره‏اى داراى حروف مقطعه باشد و سوره ديگر فاقد آن، يا در سوره‏اى مكرر بر رحمانيت خداوند تأكيد شود و در سوره‏اى ديگر بر ربوبيت او، نام يك سوره «هود» شود و ديگرى «يونس» و سومى «محمدصلى الله عليه وآله»، سوره‏اى در مكه نازل گردد و ديگرى در مدينه، در يكى آيات كوتاه و قاطع باشد و در ديگرى بلند و آرام.

فرآيند برداشت از ساختار سوره‏

براى استنباط گزاره‏هاى سياسى از ساختار سوره‏هاى قرآن، ابتدا بايد غرض اصلى و روح حاكم بر سوره را با استفاده از راهكارهاى شناخته شده و قابل قبول كشف كرد. در صورتى كه غرض سوره با يكى از مباحث سياسى ارتباط معنادارى داشت، با تكيه بر سياق سوره فصل‏ها و محورهاى فرعى سوره را تنظيم مى‏كنيم. براى اين كار، ابتدا فهرستى از مطالب سوره را به ترتيب آيات تهيه مى‏كنيم و هر گروه از آيات را كه اجمالاً در موضوع مشخص سخن مى‏گويند جدا كرده و براى آنها عنوانى را در نظر مى‏گيريم. آن‏گاه سعى مى‏كنيم كه بين اين عناوين فرعى ارتباط برقرار نموده و خطوط مشترك آنها را ترسيم كنيم. پس از ترسيم خطوط مشترك فصل‏هاى اصلى سوره مشخص مى‏شوند. در برخى موارد پس از تبيين غرض اصلى سوره بايد جمله بندى عناوين فرعى نيز به گونه‏اى كه تناسب بيشترى با هدف سوره داشته باشد تغيير دهيم تا مجموع عناوين اصلى و فرعى بتوانند ساختار و نمودار محتوايى سوره را ترسيم كنند. با اتمام اين مرحله مى‏توان در يك نمودار درختى، غرض سوره و فصول آن را به نمايش گذاشت و استنباطها و برداشت‏هاى متفاوتى در زمينه‏هاى گوناگون از آن ارائه كرد. اكنون براى نمونه ساختار سوره مباركه قلم را ترسيم كرده و سعى مى‏كنيم برخى از گزاره‏هاى سياسى را از آن استنباط كنيم.

ساختار سوره قلم و روش خنثى‏سازى شايعات‏

مشركان مكه براى مقابله با دعوت حيات بخش رسول اكرم از شايعه سازى استفاده بسيار كردند و گستاخانه تهمت‏هاى زيادى را به پيامبر و اصحابش نسبت مى‏دادند و حتى براى شايعه‏سازى و تكثير آن در جامعه افرادى را اجير مى‏كردند.18 برخى از سوره‏هاى مكى قرآن به تلاش نافرجام مشركان اشاره كرده و روش‏هاى مقابله و خنثى سازى آن را يادآور شده است. يكى از اين سوره‏ها سوره قلم است. سوره قلم در شرايطى نازل شد كه پيامبر اكرم دعوت خود را علنى كرده بود و همگان از محتواى رسالت ايشان مطلع شده بودند؛ از اين رو مشركان همه تلاش خود را براى سركوب كردن دعوت و به سازش كشاندن پيامبر به كار مى‏بردند؛ از جمله انبوهى از تهمت‏ها و شايعات را عليه ايشان سامان مى‏دادند. مشركان در مكه شايعه مى‏كردند كه محمدصلى الله عليه وآله كه مدت‏ها با خود خلوت مى‏كرد و به عبادت مى‏پرداخت اكنون به بيمارى پريشان‏گويى و ديوانگى دچار شده است. سوره قلم براى خنثى كردن اين شايعه و نشان دادن سرانجام شوم شايعه‏سازان و تهمت زنندگان به پيامبر نازل شد و روش‏هاى مقابله با اين شايعه را به پيامبر و مسلمانان آموخت. با استفاده از روش‏هاى كشف مقاصد سوره‏ها مى‏توان اثبات كرد كه غرض اصلى سوره مباركه قلم مبارزه با شايعه مجنون بودن پيامبر است. يكى ازاين دلايل هماهنگى آيات نخستين و پايانى سوره بر نفى اتهام جنون از پيامبر است. با بررسى سياق سوره نيز مى‏توان فصل بندى سوره و عناوين اصلى وفرعى آن را ترسيم كرد و بدين ترتيب نمودار سوره را به شكل زير ارائه داد. (تصوير شماره 1).
شايعه يكى از روش‏هاى شناخته شده براى جنگ روانى و تبليغات مخرب سياسى است. در توصيف شايعه آمده است: شايعه، ترويج خبرى ساختگى است كه واقعيت ندارد و بر پايه بزرگ‏نمايى، رعب آفرينى و يا تحريف استوار است. در بيان چنين خبرى، جنبه كم رنگى از حقيقت يا تفسيرى خلاف واقع از خبرى صحيح گنجانده شده است. هدف از پخش چنين خبرى، تأثير نهادن بر افكار عمومى به منظور دست‏يابى به اهداف سياسى، نظامى يا اقتصادى است.19 شايعه در غيبتِ «ملاك‏هاى اطمينان بخش رسيدگى» ساخته مى‏شود20 و به سه گروه شايعات خزنده، سريع و غوطه‏ور تقسيم مى‏شوند.21
در تقسيم بندى شايعات، شايعه «مجنون بودن» جزء شايعات خزنده است. اين‏گونه شايعات به آرامى منتشر مى‏شوند و مردم آن رابه طور پنهانى و درِ گوشى به يكديگر منتقل مى‏كنند.22 مطالبى كه در جامعه عليه شخصيت‏هاى سياسى يا مذهبى به قصد خراب كردن وجهه عمومى آنها صورت مى‏گيرد از اين قبيل است. در اين گونه شايعات ترفندهاى «تسطيح»، «برجستگى» و «همانند سازى» به شدت مورد توجه شايعه‏سازان قرار مى‏گيرد.
در ترفند تسطيح بسيارى از جزئيات كه براى درك صحيح واقعيت مورد نياز هستند حذف مى‏شوند و سپس با ترفند برجستگى جزئيات نگهدارى شده مورد تأكيد قرار گرفته و اهميت مضاعف پيدا مى‏كنند، آن‏گاه با ترفند همانندسازى بخش برجسته شده را با يك نمونه خارجى اغراق‏آميز كه ممكن است شباهت اندكى با اصل موضوع داشته باشد تشبيه مى‏كند تا شايعه از طريق همانندسازى در اذهان جاى گرفته و به سرعت تكثير شود.23 در شايعه «مجنون بودن پيامبر» سران شرك با مهارت از همه ترفندها استفاده كردند. آنان ابتدا سعى كردند ويژگى‏هاى مثبت پيامبر همچون امين بودن، حكيمانه سخن گفتن و ساير مكارم اخلاقى ايشان را ناديده انگارند و سپس فرابشرى بودن و غير عادى بودن سخنان پيامبر را برجسته كرده‏اند و در گام بعدى بين غير عادى بودن سخن پيامبر و غير عادى بودن سخنان ديوانگان بى‏هيچ دليلى شباهت برقرار كرده و با ترفند همانند سازى، پيامبر اكرم را كه مظهر عقل كامل است ديوانه و مجنون ناميدند.
بررسى ساختار سوره قلم نشان مى‏دهد كه خداوند چگونه و با تكيه بر چه اصولى ترفندهاى سه‏گانه مشركان را خنثى نموده و مكر آنان را به خودشان باز گرداند. در نتيجه به جاى آن‏كه شايعه مجنون بودن موجب از دست رفتن پايگاه اجتماعى و اعتبار دينى پيامبر شود باعث تقويت اين جايگاه شده و به از دست رفتن حيثيت و اعتبار مشركان انجاميد.
سوره مباركه قلم از چهار بخش تشكيل شده است تا نشان دهد كه براى مقابله با تهمت‏هاى شايعه‏سازان از چه روشى بايد تبعيت كرد. در بخش اول، چهار دليل براى نفى اتهام جنون از ساحت پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله بيان مى‏دارد و بدين‏سان نكاتى را كه شايعه‏سازان تسطيح كرده بودند برجسته مى‏كند. دليل نخست كه بر حكيمانه بودن و ماندگارى سخنان و تعاليم پيامبر اشاره مى‏كند از آيه شريفه «ن و القلم و ما يسطرون» استنباط مى‏شود كه به قلم‏هايى كه حقايق و نكات ارزشمند را مى‏نويسند قسم ياد مى‏كند. قلم‏هايى كه بيش از 1400 سال است كه در خدمت بيان اسرار و رموز همان كلماتى است كه مشركان مكه آنها را سحر و گوينده آن را مجنون مى‏ناميدند. آيات بعدى به نعمت نبوت پيامبر و دايمى بودن آن (آيه 2 و 3) و اخلاق بسيار پسنديده رسول خدا (آيه 4) اشاره مى‏كند واعلام مى‏دارد كه هيچ‏يك از اين ويژگى‏ها با شايعه مجنون بودن پيامبر سازگار نيست. چگونه ممكن است يك ديوانه گمراه داراى مقام نبوت و بالاترين كرامت‏هاى اخلاقى شود؟! آيه پنجم اعلام مى‏دارد كه به زودى همگان با ويژگى‏ها و خصلت‏هاى بارز پيامبر آشنا مى‏شوند و مواردى كه شما به دليل ساختن شايعه و تكثير آن، مخفى داشته‏ايد آشكار مى‏گردد و همه مى‏فهمند كه چه كسى به بيمارى جنون دچار شده است. با اين عبارت قرآن تأكيد مى‏كند كه به زودى اين شايعه با از بين رفتن ابهام‏هاى موجود خنثى خواهد شد و با حذف عنصر ابهام از تركيب شايعه، آن را بى‏اثر خواهيم نمود،24 و با توجه به اين‏كه «شايعه» در غيبت ملاك‏هاى اطمينان بخش رسيدگى ساخته مى‏شود، آيه 7 سوره قلم با ارائه مرجع قابل اعتماد و ملاك‏هاى روشنى در بررسى صحت شايعه به طور كلى آن را بى‏اعتبار مى‏كند. اين آيه اعلام مى‏دارد كه مرجع رسيدگى به ديوانگى پيامبر و گمراهى ناشى از آن خداست و كافران شايستگى اظهار نظر در اين باره را ندارد.
در آخرين آيات اين بخش به انگيزه اصلى شايعه سازى اشاره مى‏فرمايد. آيات 8 - 9 از پيامبر مى‏خواهد از دروغگويان شايعه‏ساز تبعيت نكند و از جنگ روانى و تبليغات مخربى كه راه انداخته‏اند نهراسد، زيرا انگيزه اصلى آنها به سازش كشاندن پيامبر از طريق وارد كردن فشار روانى و اجتماعى بر ايشان است. بنابراين اگر او در برابر اين موج زودگذر مقاومت كند و آنان را از دست‏يابى به اهدافشان مأيوس كند به زودى از ترويج و تكثير اين شايعه دست بر مى‏دارند.
بخش دوم سوره كه آيات 10 - 15 را در بر مى‏گيرد، به تحليل ويژگى‏هاى شخصيتى شايعه‏سازان مى‏پردازد و آنان را افرادى پر قَسَم (حلّاف)، حقير (مهين)، عيب‏جو (هماز)، سخن چين (مشاءٍ نميم)، مانع كار نيك (مناعٍ للخير)، تجاوزگر (معتد)، گناهكار (اثيم)، كينه توز (عتل) و بى‏اصل و نسب (زنيم) مى‏خواند تا همگان بدانندكه بر خلاف آنچه شايعه سازان مطرح كرده بودند كسى كه دچار اختلال شخصيتى شده است شايعه‏سازان هستند نه وجود مبارك پيامبر. با اين روش قرآن كريم در چرخشى ماهرانه امواج شايعه را كه تاكنون متوجه پيامبر و مسلمانان بود بسوى مشركان و سردمداران آنها هدايت مى‏كند و آنان را از موضع تهاجمى به موضع تدافعى مى‏كشاند تا به جاى حمله به شخصيت پيامبر از شخصيت ويران شده خود دفاع كنند.
بخش سوم سوره كه بيشترين آيات را به خود اختصاص داده است از منظر ديگرى به تجزيه و تحليل پديده تهمت‏زنى و شايعه‏سازى مى‏پردازد و مى‏فرمايد: چرا سران كفر از روش زشت و ناپسند تهمت و شايعه و تخريب شخصيت ديگران براى كسب پيروزى و غلبه بر دشمن استفاده مى‏كنند؟ تنها يك دليل دارد و آن اين كه سران كفر خود را در اوج قدرت مى‏بينند: «أَن كَانَ ذَا مَالٍ وَ بَنِين - آيه‏14» و تصور مى‏كنند كه هيچ قدرتى توانايى شكست آنان را ندارد و چون دشمنِ خود را زبون و كم ارزش مى‏بينند خيال مى‏كنند مجازات و بازخوردى براى اعمال آنها وجود ندارد. به خود اجازه مى‏دهند كه از هر روش ناپسند و غير انسانى و مخالف قوانين الهى و بشرى براى پيروزى بر مخالفان استفاده كنند. شايعه مى‏سازند و تهمت مى‏زنند (يَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُون - آيه 51)، حقايق بديهى و مسلم را انكار مى‏كنند (إِذَا تُتْلَى‏ عَلَيْهِ ءَايَتُنَا قَالَ أَسَطِيرُ الْأَوَّلِين - آيه 15) و حقوق انسان‏ها را پايمال مى‏كنند (إِذْ أَقْسَمُواْ لَيَصْرِمُنَّهَا مُصْبِحِين - آيه 17). براستى با قوم سركشى كه غرور قدرت سياسى و اقتصادى چشم آنها را كور كرده و با هيچ منطقى حاضر به پذيرش حق نيستند چه بايد كرد؟ و از سوى ديگر، چگونه بايد مسلمانان و مستضعفان را به مقابله و مقاومت در برابر دسيسه‏هاى آنان فراخواند؟ و در شرايطى كه همه چيز به نفع كفار رقم خورده است روزنه‏اى از اميد و تلاش را در برابر مؤمنان گشود؟ پاسخ قرآن قاطع و شفاف است. بخش سوم سوره كه حدوداً با «سَنَسِمُهُ عَلَى الْخُرْطُوم» - (آيه 16) آغاز و با «سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُون» پايان مى‏يابد و به پوشالى بودن اين قدرت و شكست قريب‏الوقوع آنان كه با ذلت و خوارى همراه است اشاره مى‏كند. آيات نخست اين بخش با اشاره به داستان باغداران ثروتمند تأكيد مى‏كند كه اين شكست ذلت‏بار دقيقاً در زمانى رخ خواهد داد كه آنان خود را در اوج قدرت مى‏بينند و تصور مى‏كنند كه ديگر هيچ قدرتى ياراى مقاومت در برابر آنان را ندارد. در اين هنگام كه در خواب غرور و غفلتند عذاب الهى به دور سر آنان شروع به چرخيدن مى‏كند و همه آنان را به خاك مذلت مى‏كشاند: «فَطَافَ عَلَيْهَا طَآفٌ مِّن رَّبِّكَ وَ هُمْ نَآمُون * فَأَصْبَحَتْ كَالصَّرِيم» -(آيه‏19 و 20). در ادامه با اشاره به اين‏كه اين عذاب يك سنت حتمى الهى است و در دنيا و آخرت كافران را به كام خود مى‏كشد با پندارهاى باطل آنان كه خود را برتر از ديگران دانسته و فكر مى‏كردند هيچ‏گاه ذلت و شكست دامن آنها را نخواهد گرفت مبارزه مى‏كند و همه مبانى فكرى و اعتقادى اين تصور خام را به چالش مى‏كشاند و همچنان‏كه بر عذاب حقارت بار دنيوى آنان اشاره كرد «سَنَسِمُهُ عَلَى الْخُرْطُوم» - (آيه 16)،25 وضعيت ذلت‏بار آنان در آخرت را نيز به خوبى ترسيم مى‏كند «خَشِعَةً أَبْصَرُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّة» - (آيه 43) تا به آنان بفهماند كه هيبت اقتصادى و سياسى شما شديداً در معرض تهديد و زوال است و بدين‏سان با آنچه مبناى اساسى تهمت‏زنى و شايعه‏سازى آنان است مقابله كند.
دو بخش بعدى سوره (آيات 48 - 50) بار ديگر وظيفه پيامبر را در برابر كافران لجوج تهمت‏زن بيان مى‏كند و مى‏فرمايد: مبادا گستاخى‏ها، پرده‏درى‏ها، شايعه‏سازى‏ها و آزار و اذيت كافران كاسه صبر تو را لبريز كند و به جاى آن‏كه در برابر تبليغات مخرب آنها از روش تبليغى و استدلالى استفاده كنى، تسليم آنان شوى يا به قوه قهريه پناه برده و آنها را نفرين كنى. نبايد تصور كنى كه فرآيند خنثى‏سازى شايعات و توطئه‏هاى دشمنان در مدت يك‏سال يا دو سال به نتيجه مى‏رسد و در مدت كوتاهى هيمنه اقتصادى، نظامى و سياسى آنان فروخواهد پاشيد. البته اين آينده نزديك است، اما شرط دست‏يابى به آن تلاش مستمر، تكيه كردن بر محورهاى تبليغاتى ترسيم شده، توكل بر خدا و صبر و استقامت است. هر گونه اقدام شتابزده قبل از پايان يافتن فرآيند تبليغ و انذار ممكن است موجب پشيمانى و ناكامى گردد، چنان‏كه درباره يونس پيامبر اين اتفاق رخ داد.
فرجام سوره مباركه قلم همچون آغاز آن مشتمل بر آياتى است كه اوج درماندگى و واماندگى شايعه‏سازان ناسزاگو را ترسيم مى‏كند و اعلام مى‏كند كه اگر مراحل و گام‏هايى را كه در مقابله با شايعه‏سازان بيان شد با حوصله و آرامش بردارى به مرحله‏اى مى‏رسى كه آواى دلنشين قرآن و كلام حق در همه جا منتشر مى‏شود و آن‏گاه وقتى آنان اين آيات را مى‏شنوند با نگاهى مملو از كينه و عداوت نگاهت مى‏كنند، گويى مى‏خواهند بانگاهشان تو را بكشند26 و چون از مقابله با تو احساس درماندگى مى‏كنند مى‏گويند او ديوانه است، در حالى كه تو ديوانه نيستى اين سخن خداوند جهانيان است.

گزاره‏هاى استنباط شده از ساختار سوره قلم‏

با بررسى مجدد ساختار سوره قلم و تفسير اجمالى آنچه در پرتو غرض اصلى سوره بيان شد، مى‏توان گزاره‏هاى سياسى زير را در خصوص مراحل و روش خنثى‏سازى شايعات دشمنان استنباط كرد.
1. براى مقابله با شايعات سه اقدام اساسى را سامان دهيد: اول، با برجسته كردن نكاتى كه شايعه سازان با حذف آنها به تخريب ارزش‏ها يا شخصيت‏هاى حقيقى و حقوقى پرداخته‏اند مانع از تكثير شايعه شويد؛ دوم، با افشاى شخصيت حقيقى و واقعى شايعه‏سازان كه با پنهان كردن آن سعى در موجه نشان دادن خود دارند توطئه آنان را خنثى كنيد؛ سوم، تأكيد بر ناكامى، ذلت و شكست حتمى مخالفان و شايعه‏سازان را يكى از محورهاى اصلى تبليغات خود قرار دهيد و با ذكر مثال‏ها، استدلال‏ها و نمونه‏هاى عينى سعى كنيد اسطوره شكست ناپذيرى آنان را زير سؤال ببريد.
2. براى جلوگيرى از گسترش شايعه ضمن از بين بردن «ابهام‏ها» بر ضرورت قضاوت براساس ملاك‏هاى اطمينان بخش و رسمى بايد تأكيد كرد و اعلام نمودكه هر ادعايى قابل قبول نيست، بلكه بايد كسانى كه شايستگى اظهار نظر در اين خصوص را دارند درباره صحت و سقم شايعه قضاوت كنند: « إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِين« - (آيه 7).
3. توجه داشته باشيد هدف اصلى از شايعه‏سازى دشمنان، راه‏اندازى جنگ‏روانى، وارد كردن فشار اجتماعى و بين‏المللى و سرانجام به سازش كشاندن شماست: «وَدُّواْ لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُون» - (آيه‏9).
4. در مقابل شايعه‏سازان مقاومت كنيد و تسليم نشويد: «فَلَا تُطِعِ الْمُكَذِّبِين» - (آيه 8). تصور نكنيد پذيرش يك شايعه مانع از اثرگذارى آن مى‏شود.
5. پيروزى‏هاى موقت و كاميابى‏هاى اقتصادى و سياسى مخالفان و شايعه‏سازان باعث دلسردى شما نشود. اگر حساب شده عمل كنيد شكست و ذلت آنها حتمى است. (آيات 14 - 48)
6. مبارزه با شايعات و تلاش‏هاى تبليغاتى دشمن بايد با صبر و حوصله همگام باشد؛ از هر گونه اقدام عجولانه پرهيز كنيد. (49 - 50) آيات
7. در مبارزه با شايعه سازان بيش از آن‏كه بر حقانيت خود و دفاع از خود تأكيد كنيد بر باطل بودن آنان و حتمى بودن شكست آنان اصرار ورزيد. (با توجه به آن كه بيش از 75 درصد آيات سوره بر باطل بودن شايعه‏سازان تأكيد دارد).
اكنون با توجه به اصول به دست آمده مى‏توان ديدگاه قرآن را در مورد چگونگى برخوردِ دولتمردان حكومت اسلامى با شايعاتى كه سردمداران كفر به خصوص آمريكا عليه ملت مسلمان ايران تدارك مى‏بينند تبيين كرد؛ براى مثال شايعاتى همچون «تروريست بودن» و «عدم پايبندى به حقوق بشر». براساس گزاره‏هاى استنباط شده از ساختار سوره قلم، تلاش‏هاى تبليغاتى خود را در سه محور بايد تنظيم كرد: در محور اول بايد ويژگى‏ها و خصلت‏هاى مثبت مسلمانان را كه با شايعات مذكور ناسازگار است تبيين كرد؛ در محور دوم، عملكرد مدعيان حقوق بشر و چهره واقعى آنان را براى جهانيان ترسيم نمود و در محور سوم، به همگان اعلام كرد كه دليل اصلى شايعه‏سازى و تهمت‏زنى سردمداران كفر جهانى عليه امت اسلامى، غرور و قدرت و احساس شكست‏ناپذيرى آنها است، در حالى كه شواهد بسيارى وجود دارد كه از شكست و ذلت قريب الوقوع آنها خبر مى‏دهد و اين نكته بايد محور اصلى تبليغات ما باشد.

سخن‏آخر

روش ساختارى در فهم قرآن، روش نوبنيادى است كه هنوز در ابتداى راه است و هم اكنون مراحل تكاملى خود را طى مى‏كند، اما با توجه به تلاش‏هاى گسترده‏اى كه براى تقويت بنيان‏هاى علمى اين روش صورت مى‏گيرد مى‏توان اميدوار بود كه با كمك آن نكات نوآمد و كاربردى را در عرصه‏هاى مختلف اعتقادى، سياسى و اجتماعى از ساختار سوره‏هاى قرآن برداشت كرد؛ چنانچه با كمك اين روش محمد محمدمدنى اصول اداره جامعه اسلامى را از سوره نساء استخراج كرده است.27

پى‏نوشت‏ها

1. دانش آموخته حوزه علميه قم و عضو هيأت علمى مركز فرهنگ و معارف قرآن.
2. بقره (2) آيه 246.
3. على اكبر هاشمى رفسنجانى، تفسير راهنما (قم: انتشارات دفتر تبليغات اسلامى، 1375) ج 2، ص 174.
4. همان، ص 172
5. محمد رشيدرضا، تفسير القران الحكيم (المنار) - (بيروت: دارالمعرفة).
6. طنطاوى جواهرى، الجواهر فى تفسير القران (بيروت: دارالفكر).
7. محمد بستانى، المنهج البنايى فى التفسير، ص 8.
8. محمد عبدالله دراز، النبا العظيم (الكويت: دارالقلم، 1970م).
9. محمد محمد مدنى، المجتمع الاسلامى كما تنظمه سورة النساء (مصر: دارالفكر، 1991م).
10. همان، ص 5 - 6.
11. سيد محمدحسين طباطبائى، الميزان فى تفسير القرآن (تهران: دفتر انتشارات اسلامى، 1363).
12. سيد قطب، فى ظلال القران (بيروت: دارالاحياء التراث العربى، 1386ق).
13. محمد خامه‏گر، ساختار هندسى سوره‏هاى قرآن (تهران: اميركبير، 1382) ص 65.
14. محمد على خالدى، صفوة العرفان فى تفسير القرآن (صيدا: المطبعة العصرية، 1996م) ج 6، ص 595.
15. يونس (10) آيه 38.
16. نور (24) آيه 1.
17. سيدمحمدحسين طباطبائى، پيشين، ج 1، ص 17.
18. يكى از اين نمونه‏ها داستان وليدبن مغيره است كه مشركان از او خواستند تا ديدارى با پيامبر داشته باشد وسپس شايعه‏اى را عليه او تدارك كند و پس از مدتى فكر كردن و بررسى جوانب امر به ابوجهل گفت شايعه ساحر بودن پيامبر را ترويج دهيد. طبرسى، مجمع البيان، ج 10، ص 286.
19. مختارالتهامى، الرأى العام والحرب النفسيه (بيروت: دارالمعارف، 1967م) ج 1، ص 102.
20. آل‏پورت و لئوپستمن، روان‏شناسى شايعه، ص 9.
21. همان، ص 184.
22. آل‏پورت و لئوپستمن، پيشين، ص 184.
23. همان، ص 150 - 152.
24. دو عنصر «اهميت» و «ابهام» در انتقال شايعه نقش اساسى دارند، به گونه‏اى كه ميزان رواج شايعه (R) تقريباً برابر است با حاصل‏ضرب اهميت (i) در ابهام (a) موضوع مطرح شده در شايعه a*R=i. آل‏پورت و لئوپستمن، پيشين، ص 45.
25. تعبير «داغ بر خرطوم زدن» در فرهنگ عرب هجوآميزترين عبارتى است كه بر ذلت و ناكامى يك شخص دلالت مى‏كند. محمدحسين طباطبائى، پيشين، ج 19، ص‏
26. يكى از احتمالات پذيرفته شده در آيه شريفه «وَ إِن يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَيُزْلِقُونَك» اين است كه «لَيُزْلِقُونَك» را به نگاه مملو از كينه و خشم تفسير كنيم نه چشم زخم، البته احتمال دوم رايج‏تر است. محمدحسين طباطبائى، پيشين،ج 19، ذيل آيه شريفه.
27. محمد محمد مدنى، پيشين.

مقالات مشابه

تحلیل انتقادی طبقه‌بندی تفاسیر و ارائة مدل مطلوب

نام نشریهپژوهش‌های قرآنی

نام نویسندهعلی اسعدی, محمد اسعدی, محمدکاظم شاکر

زمینه های شکل گیری شایعه و راهکارهای مقابله با آن از نگاه قرآن

نام نشریهمطالعات روش شناسی دینی

نام نویسندهمجید معارف‏, مجتبی میرزایی, فاخره فراهانی

شایعه در قرآن و روایات و امنیت جامعه

نام نشریهلسان صدق

نام نویسندهنهله غروی نائینی, نصرت نیل‌ساز, فاطمه پنبه‌دانه‌زاده

مروری بر کتاب تفسیر همگام با وحی

نام نشریهآینه پژوهش

نام نویسندهمحسن قمرزاده

سبک تفسیری صدرالمتألهین

نام نشریهبینات

نام نویسندهناصر محمدی

من التفسیر غیر الموضوعی للقرآن الکریم

نام نشریهالمنهاج

نام نویسندهاحمد الوائلی

الإشاعة: رؤیة قرآنیة (1)

نام نشریهرسالة القرآن

نام نویسندهحسن السعید

تفسیر علمی قرآن از دیدگاه مفسران شیعه

نام نشریهشیعه شناسی

نام نویسندهمحمدعلی رضایی اصفهانی

فساد، نتیجه گناه

نام نشریهمکتب اسلام

نام نویسندهفرج‌الله فرج‌اللهی

شايعه؛ بمب ويرانگر

نام نویسندهسلمان اکبری